man mineviisam man mineviisam
درباره ما


به وبلاگ من خوش آمدید

پیوند روزانه

هاست لینکوس
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
قلاده اموزشی شوک دار
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


man mineviisam

rooman
پست سوم
موضوع: <-PostCategory->

بعدم با سرعت ازش دور شدم و رفتم پایین بماند ک مامان چقد غر غرکرد ک چرا دیر کردی سوار ماشین بابا شدم چیزی برای فک کردن نداشتم وهمین شروعی دوباره شد برای فک کردن چرا من چیزی برای فک کردن ندارم؟ اممم شاید قبلا همه رو ی بار مرور کردم خخخ منو نگا ولش کردم وخودمو سپردم دست ماشین باباو پیش ب سوی خونه تا رسیدیم خونه همه برگشتن و ب من نگاه کردن ای وای من یادم رفته بود ک قرار بر قلقلک شد حالا چرا همه دارن ب من نگاه میکنن کمربندم وسفت بستم وباحالت بامزه ای اب دهنم رو قورت دادم

ک مهمه شون زدن زیر خنده وافتادن ب جون من این ارتا بیشعور همچین این انگشتشو فرو میکرد تو شیکمم ک انگار طلب میخواد والا دیگ کم کم داشت نفسم بند میاومد منم بریده بریده گفتم :ت....رو....خدا....الا....ن ....نفسم ...قطع ....

تا مامان اینو شنید همه رو کشید کنار منم کمر بندمو باز کردم و پریدم پایین وباسرعت هر چ تمام تر رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم اتاق همه بچه ها طبقه دومه ولی من اتاقمو چون کوچیکه خیلی دوست دارم در اصل این جا ی انباری بود ک من کردمش اتاق خواب خودم ی نگاه ب اتاقم انداختم ایول این جا واقعا ب من ارامش میده ی اتاق مشکی خاکستری کاغذ دیواری اتاقم مثل پیرهن مشتی ممدلی راه راه عمودی داره منم ک تا تونستم خلاقیتم رو نشون دادم رو این دیوارای بنده خدا و تا تونستم روش از این فینگیلی های خوشگل کشیدم بزرگ وکوچیک از همه نوع کشیدم بعضیا رو هم با کاغذ درست کردم ی پنجره قدی بزرگ ک از اون جا کل باغ و دار ودرختاش زیر دستمه ویو خیلی باحالی داره و این پنجره ک با ی پرده خیلی باکلاس وساده در حدی ک فقط گل های مخمل مشکی ک زیرش اونم سمت راست خود نمایی میکردن و چند تا چین ساده  ی تخت یک نفره مشکی کنار پنچره قدی ک وسط دیوار بود ی گلدون بزرگ وخوشگل مشکی ک روشو با طرح های عجق وجق نقره ای تزیین کردن و گندم هایی ک توش خودشونو بیشتراز هر موقعی نشون میدادن که کنار میز تحریر مشکیم خود نمایی میکرد و میز تحریری ک توی مربعی ک موقع ساخت بد در اومده بود جا خوش کرده بود وخیلی قشنگ نمای اون مربع زشت رو تبدیل ب زیبایی کرده بود رو ب روی همین دیوار کمد دیواری ودر حموم بود ک هردوشون ازچوب هایی بودن ک مشکی بود موکت خاکستری ک وسط اتاق پهن شده بود و ب خودش اجازه داده بود ی فرش مشکی خاکستری روش دراز بکشه و دو تا مبل یک نفره ال مانند و یک میز عسلی ک همه شون باز هم مشکی نقره ای بودن ومیزی ک خواسته بود ی رومیزی خوشکل با ی گلدون سفالی دست ساز خودم روش بشینه دلاور ندارم یعنی دوست ندارم داشته باشم چون ترکیب این اتاق قشنگ رو بهم میریزه در عوض توی اون سرویس حموم دستشویی بزرگ همه وسایل ارایشام واینا رو گذاشته بودم لباسام و از تو کمد در اوردم ورفتم سراغ حموم خوب خودمو شستم بعدم لباسامو پوشیدم وتو رختکن مشغول خشک کردن موهام شدم وایی خدا شکرت بابت این موهام یکم کرم ب دست وصورت زدم و ی گیره کوچولو ک شکل کفش بود رو ب موهام زدم لباس خواب ک برای خودم از تو کشو برداشته بودم خیلی بهم میاومد قرمز رنگ بود تا روی ران و از بالا هم یقه زیادی بازی داشت وبا دوتا بند خیلی نازک روشونم همین رفتم بیرون دمپاییامو پوشیدم ب ساعت نگاه کردم ساعت 2 بود ولی من خوابم نمیاومد یادم باشه ی ساعت واسه تو اتاقم بگم بخرن رفتم تو اشپز خونه همون جوری تو تاریکی ی قهوه درست کردم و تو لیوان مخصوصم ریختم رفتم تو اتاقم در رو بستم چراغ رو هم خاموش کردم پرده رو دادم کنار بعدم کلید کنار پنجره رو زدم ک نور های خوشکلی از اون ور پنجره شروع کردن ب رقصیدن از اینایی ک جلوی در مغازه ها واسه خوشگلی میزنن  ب نظر خیلیا کارای من غیر عادین ولی من دوسشون دارم اگ مثلا این غیر عادی بودن نبود من الان از این رقص نورا با شب ب این خوشکل نداشتم چون منم غیر عادیم همه چیز داره ب من میفهمونه غیر عادی اند زندگی برام بی ارزشه فرقی نمیکنه برام اگ همین الانم بیفتم بمیرم ب ادما کاری ندارم هرکس زندگی خودشو داره زندگی دیگران برام مهم نیست ب خاطر همین تا حالا دیگ غیبت بار نذاشتم خیلی وقته دیگ ب من هیچ چیز خوش نمیگذره  با من ب همه همه چیز خوش میگذره واسه مسخره بازیام اما ب من خوش نمیگذره معنی خوش گذشتن رو نمیفهمم معنی عشق رو نمیفهمم یعنی چی ک حاظری از همه چیزت رد بشی؟از همه چیزت بگذری؟

انقد سرپا وایستادم پاهام درد گرفت ب لیوان قهوه تو دستم نگاه کردم حال نداشتم بخورمش تازه توش شیر وشکرم نریختم بردمش تو اشپز خونه گذاشتمش رو ظرف شویی خواستم برگردم ک ارتا اومد پشتم :چی شده خوابت نمیبره؟

دیدم اگ لیوان رو نشورم رنگ میگیره ک شسمتش

-نه خوابم نمیاد

-هوا خوبه میای بریم تو حیاط؟

پیشنهاد خوبی بود

-باشه من ی پنج مین دیگ میام همین جا وایستا

رفتم تو اتاق خوابم ی بلوز کلاه دار سفید عروسکی پوشیدم با ی شلوارک سفید عروسکی ست هم نبودن اما ب هم میخوردن با  اون گیره رو هم همون جوری ولش کردم و موهامو ازاد دورم رها کردمو رفتم تو بیرون رفتم تو اشپز خونه ک دیدم ارتا اون جا نیست عههه پس کجاست؟

-بریم

برگشتم دیدم اونم مث من لباس عوض کرده

-ی لحظه بیا تو اتاقم بعد بریم

رفتیم تو اتاق و من ام پی تری پلیر رو برداشتم و هندز فری رو تو گوشم گذاشتم با هم رفتیم بیرون دم در دمپاییام رو در اوردم ودمپایی های تو حیاطم رو پوشیدم اخه بابام خیلی حساسه سر حلال حرومی ن ولی تقریبا ی جورایی وسواس داره ارتام دمپاییشو عوض کرد –ایدا تو چرا انقد بچه ای ؟

-خودمم نمیدونم انگار تو همون 6الی7 سالگیم گیر کردم تو چرا انقد مغرور وقدی؟

-منم نمیدونم اصن نمیفهمم کی بزرگ شدم ک اینهمه قد بشم

-ارتا ی چیزی بپرسم؟میدونم شخصیه اما دوست دارم بدونم

-بگو ابجی خانم

-تا حالا شده از دختری خوشت بیاد؟

-نه

-چ قاطع

ی لبخندی زد وگفت:من جز تو وایلا هیچ دختر دیگ ای رو دوست ندارم

باهم رفتیم تو الاچیق کنارش نشستم هندز فری رو از تو گوشم در اوردم سرم رو گذاشتم رو شونش  گفت:تو چی تا حالا از پسری خوشت اومده؟

مثل خودش قاطع جواب دادم :نه

سرش رو گذاشت رو سرم :ولی من یکی رو میشناسم ک تورو خیلی دوست داره

-اره منم کم کم دارم متوجه میشم اما نباید این جوری بشه مگه نه؟

-ایدا ب خدا ارمان پسر خوبیه ...

-منم میدونم اما اون برای من در حد همون پسر عموه !!!!!!

-اره شاید تو درست میگی!!!!

-ارتا من باید چی کار کنم؟

-ایدا تو بزرگ شدی یکم غرور داشته باش نمیگم مثل زمانایی باش ک تو خیابونی ولی در برابر بقیه هم یکم غرور داشتن بد نیست تو دختر خیلی خوبی هستی اما من نمیتونم نگاه های خصمانه عرفان رو رو تو تحمل کنم ...

-نمیتونم ب خدا تا عرفان رو میبینم از قیافه اش خنده ام میگیره لامذهب دراکولایی واسه خودش ...

ارتا ی خنده کرد بعدم سرش رو برداشت و دماغم رو کشید

-ی چیزی میگم ب ایلا نگو...تو خیلی شر تری ...

-منم ی چیزی میگم تو ب اریا نگو ...کاشکی غرور منم مث تو بود تو خیلی خوبی

-امممممممم میگم ایلا ی چیزی میگم ب اون دو تا نگو ....چقده اینا کسقلن

برگشتیم پشت سرمونو نگاه کردیم ک دیدیم ایلا و اریا پشتمون وایسادن اریا اومد دست منو کشید و ب شوخی گفت :ور پریده حالا ارتا از من بهتره دیگه؟هوم

ایلا م رفت دست ارتا رو کشید وگفت:ک حالا ایدا از من بهتره

-خانوما اقایون ماک با هم خواهر برادریم ما فکر همم میتونیم بخونیم بعد بیایم پشت سر هم بد بگیم؟ مگ میشه ؟مگ داریم؟

-بله داریم ابجی خانوم !!!!!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :saedeh rezaie | لينک ثابت |شنبه 25 بهمن 1393برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

ردیاب ارزان ماشین
جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان man mineviisam و آدرس manminevisam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

بهمن 1393


نویسنده وبلاگ :

saedeh rezaie

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com